جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
20:12 | | فجر 35

روشنایی روز بعد از ابد و یک روز

روشنایی روز بعد از ابد و یک روز
به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، در دقایق ابتدایی فیلم «ابد و یک روز»، دختر کوچک خانواده که قرار است به زودی پس از ازدواجش با یک افغان به افغانستان رود، در حال تماشای آلبوم خانوادگی و عکس های پدر مرحومش را با حسرت نگاه می کند و رو به خواهرش می کند و می گوید: “وقتی پدرمون بود همه چیز خوب بود”. با گفتن این جمله اشک هایش سرازیر می شوند. این صحنه و این دیالوگ تکلیف فیلم و مخاطب را روشن می کند و به زیباترین شکل ممکن به فقدان یک بزرگترو خلاء در یک خانوادهکه همان پدر میباشد اشاره می کند، فردی که کل خانواده از او حرف شنوی داشته باشند. اعضای این خانواده، هر یک ساز خود را می زنند و گاهی پیش می آید تا بر هم حکم کنند و به هر بهانه ای بر سر وکله ی یکدیگر بزنند و یا با زخم زبانشان یکدیگر را آزار دهند. البته به این نکته باید اشاره کرد که اگر مشکلی برای یکی از آنها پیش بیاید تمامی افراد این خانواده از کمک به همدیگر دریغ نمی کنند و تمام قد پشت یکدیگر را دارند که این همدلی باطنی این خانواده، ما را به یاد این ضرب المثل می اندازد که اگر گوشت هم را بخورند، استخوان یکدیگر را دور نمی ریزند.
فیلم سیاه نیست و فیلمساز تلاش کرده در حالی که مشکلات و گرفتاری های موجود در قشری خاص از خانواده های ایرانی را در قالب یک فیلم سینمایی در فضایی چرک بیان می کند، در عین حال به دام سیاه نمایی نیفتد. فیلمساز زیرکی و هوشمندی اش را با برگشتن دختر کوچک خانواده در پایان فیلم به رخ می کشد، که هم از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی و تاثیرش بر روی مخاطب در این مورد خوب عمل کرده و هم از لحاظ سینمایی یک پایان بندی درست را طراحی کرده است. فیلم هایی از این دست چه در محتوا و چه در ساختار در چند سال اخیر کم نبوده است اما از این میان موارد کمی را سراغ داریم که توفیقی را به همراه داشته اند، چرا که یا در فرم دچار مشکل بوده اند یا در محتوا. اما این فیلمبه واسطه هماهنگی بین فرم و محتوایش در یک ساختار سینمایی نسبتاً درست،در همراه کردن مخاطب با خود موفق بوده است.
یکی از نکات جالب و با ارزش در این فیلم حضور پسر بچه ای که ته تقاری خانواده است محسوب می شود. پسری با هوش و درس خوان که با هیچ امکاناتی شاگرد اول کلاس درس خود بوده وقرار است بزودی در مدرسه تیز هوشان ادامه تحصیل دهد.فیلمساز به زیبایی با افزودن کمی چاشنی طنز در فیلم خود روایتی از شادی ها و غم های یک خانواده را به تصویر کشیده است. حضور این پسر در میان این خانواده ی پر تنش که رو به ویرانی است، نوید بخش نجات یافتن نسل او به شمر می رود، نسلی که آینده این سرزمین به دست آنها رقم خواهد خورد. اما گویی قرار است اوضاع روبراه شود و ما این را تلویحاً در فیلم شاهدیم، برادر بزرگتر که سابقه ی اعتیاد و تجربه خلاف در زندگی گذشتهرا دارد تلاش می کند تا برادر دوم خود را که معتاد و قاچاق فروش است ترک داده و به زندگی برگرداند چرا که خودش، زندگی جدیدی را شروع کرده و برای شغلی که به تازگی مهیا کرده سخت تلاش کرده و قرار است بزودی نیز ازدواج کند. این ترمیم شدن و روبراه شدن اوضاع در یک خانواده ی پوسیده، در لایه های زیرین فیلم وجود دارد که با بازگشت دختر و زیر بار نرفتن ازدواجش با جوان افغان، مورد تاکید قرار می گیرد.
ابد و یک روز فیلمی کاملاً جامعه شناسانه با ساختاری نسبتاً درست است که به مسائل یک خانواده طبقه فرودست می پردازد. فیلم دقایق ابتدایی اش به معرفی افراد خانواده و اعضایش می پردازد و کمی از این بابت کش دار است و اتفاقی که باید بیفتد تا مخاطب را مشتاق برای دیدن این فیلم کند با کمی تاخیر روی می دهد. اما همین که فیلم راه می افتد و مساله اش مطرح می شود، تا انتها به قوت پیش می رود و مخاطب را لحظه به لحظه تا پایان فیلم مشتاقانه با خود همراه می کند. هر چند که در طول فیلم ما خیلی شاهد صحنه های پر تنش که فیلم را بیش از اندازه شلوغ کرده هستیم در حالی که شاید می توانست سکوت های بیشتری را لا به لای وقایع به همراه داشته باشد. فیلمساز در خلق این توازن در طول فیلم، تا حدودی نا موفق عمل کرده است که نشان از کم تجربگی او دارد.با توجه به اینکه این اثر، اولین تجربه سینمایی کارگردان استشاید بتوان آن را تاحدی توجیه پذیر دانست هر چند که باید اشاره کرد،این فیلم از نگاه و شناخت دقیق سازنده اش خبر می دهد. فیلمنامه به خوبی نوشته شده و شخصیت ها به درستی طراحی شده اند و حتی می توان گفت انتخاب و چیدمان تمامی بازیگران نسبتاً درست بوده و کارگردانی نیز موجه و منطقی به نظر می رسد .کارگردان در هدایت بازیگران و دادن میزانسن هم درست عمل کرده است. از سوی دیگر از بازی خوب بازیگران، تدوین نسبتاً هوشمندانه، موسیقی تاثیر گذار و استفاده درست و به جا از همین موسیقی و افکت بر روی فیلم، طراحی صحنه و لباس منطبق با حال و هوای فیلم و گریم باور پذیر بازیگران نباید گذشت. باید تاکید کرد که بخش زیادی از توفیق این فیلم نتیجه انتخاب صحیح عوامل توسط فیلمساز و درک درست تمامی این عوامل از خواسته ی کارگردان است که همگی در یک راستا حرکت کرده و به نتیجه ی دلخواه دست یافته اند.
در انتها نقدی که بر این فیلم و یا فیلم هایی از این دست وارد است آنکه آیا خلق فیلمی با این مضامین و برداشت و کپی عین به عین از زندگی و اینکه فیلمی واقعی بسازیم رسالت سینما را توجیه می کند؟ پس جای تخیل و رویاها در سینما کجاست؟ مگر نه این که ما اتفاقات این چنین را به چشم خود در دور برمان می بینیم؟ یا حداقل اینکه در روزنامه ها و اخبار و گفت و شنودهای روزمره مردم می بینیم و می شنویم. پس چه نیاز است به تهیه فیلمی که تمامی بنایش بر زندگی واقعی است؟ مگر نه اینکه سینما کارخانه رویاسازی است و به سینما می رویم تا دنیای دیگری متفاوت از جهان پیرامونمان را در آنجا ببینیم؟هنر قرار نیست شبیه به زندگی باشد. هنر می تواند از زندگی الهام بگیرد اما نمی تواند خود زندگی باشد. به نظر می رسد سینما دارد از اصل و اساسش فاصله می گیرد و عنصر خیال و خیالپردازی در سینما را از یاد برده استکه خود این موضوع مبحثی است که جا دارددر زمانی دیگر مفصل به این مقوله پرداخته شود.
از: عباس روزبهانی

 

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.